میتوان همچون عروسکهای کوکی بود

میتوان یک عمر زانو زد

با سری افکنده ، در پای ضریحی سرد

میتوان در گور مجهولی خدا را دید

میتوان با سکه ای ناچیز ایمان یافت

میتوان در حجره های مسجدی پوسید

چون زیارتنامه خوانی پیر

میتوان چون صفر در تفریق و جمع و ضرب

حاصلی پیوسته یکسان داشت

میتوان چشم ترا در پیله ی قهرش

دکمه ی بی رنگ کفش کهنه ای پنداشت

میتوان چون آب در گودال خود خشکید

میتوان زیبایی یک لحظه را با شرم

مثل یک عکس سیاه مضحک فوری

در ته صندوق مخفی کرد

میتوان در قاب خالی مانده ی یک روز

نقش یک محکوم ، یا مغلوب ، یا مصلوب را آویخت

میتوان باصورتک ها رخنه ی دیوار را پوشاند

میتوان با نقشهای پوچ تر آمیخت

 میتوان همچون عروسک های کوکی بود

با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید

میتوان در جعبه ای ماهوت

با تنی انباشته از کاه

سالها در لابلای تور و پولک خفت

میتوان با هر فشار هرزه ی دستی

بی سبب فریاد کرد و گفت

" آه ، من بسیار خوشبختم "

نظرات 7 + ارسال نظر
جاوید چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:41 ب.ظ

انتخاب شعرت عالیه. عاشق این شعر فروغم. مرسی که اینجا گذاشتیش

آشنا پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:06 ق.ظ

بیش از اینها ..آه.. آری
بیش از اینها میتوان خاموش ماند

احمد پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:56 ق.ظ

دردم نگفتنی است
سکوتم شنیدنی
عمریست من برای تو تحقیر میشوم

هلیا پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 ق.ظ

سلام خاله

سلام خاله جون

نیما پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:50 ب.ظ

میتوان با سکه ای ناچیز ایمان یافت...
ایمان ما بستگی به چیزهایی داره که خدا بهمون میده

آرزو شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:32 ق.ظ http://ey-kash.blogfa.com/

برای اولین بار سلام

ای کاش با همه ی این ها می شد اون خوشبحتی آخر رو دید اما حتی وقتی همشونم هستن بازم یک چیزی کمه !

آرزو شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:07 ق.ظ http://ey-kash.blogfa.com/

از نظر قبلب تا الن داشتم بقیه پست هاتون رو می خوندم و نظر میذاشتم !
جالب بود ;)

ممنون ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد